پايان نامه تاريخچه يهود تحت word دارای 78 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پايان نامه تاريخچه يهود تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پايان نامه تاريخچه يهود تحت word
تاریخچه یهود
1 ـ قساوت و توحش:
2 ـ کشتن انبیاءالله:
3 ـ دروغ، افتراء، تحریف:
4 ـ مکر و خدعه:
5 ـ مال اندوزی و ثروت پرستی:
6 ـ پیمان شکنی و نقض عهد:
7 ـ فساد اخلاق:
8 ـ ربا خواری:
تآتر; و سینما
موسیقی; و یهود
شراب; و یهود
ولی آیا بریتانیا به وعده خود وفا کرد؟
چرا یهود باید در فلسطین زندگی کنند؟
چرا یهود روح تجاوز دارند؟
نظری به تجاوز اخیر اسرائیل
دسیسهای بزرگ
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه پايان نامه تاريخچه يهود تحت word
1 ـ تذکره عوده، صفحه150
2 ـ (الیهودی العالمی)، تألیف هنری فورد، صفحه62
3 ـ (راهنمای صهیونیسم)، صفحه5
4 ـ صهیونیسم و یهود آمریکا
5 ـ (درسهائی در ناسیونالیسم یهودی)، صفحه34
6 ـ روزنامه الاهرام 24/7/1967
7 ـ از گفتههای محمّد حسنین هیکل، 26/5/1967
8 ـ مجله الجمهور الجدید، چاپ بیروت ـ شباط1968
9 ـ مجله الحوادث، چاپ بیروت، 15/9/1967 صفحه9
10 ـ غلوب پاشا در کتاب (ازمه الشرق الاوسط)، صفحه3
11 ـ جنگ شش روزه مصر و اسرائیل، تألیف اندولف س چرچیل وینستون س چرچیل صفحه73
12 ـ همان مدرک، صفحه74
13 ـ همان مدرک، صفحه75
14 ـ مکتب اسلام، شماره 9، سال8، 1387هجری قمری، صفحه2
15 ـ الایام الحاسمه قبل معرکه المصیر، تألیف سپهبد محمود شیت خطاب، چاپ بغداد1387 هجری قمری
16 ـ جرائد و مجلات، رادیوهای آن زمان
17 ـ ذکریات المعصومین الرسول الاعظم (ص)1387 هجری قمری
18 ـ مجله مکتب اسلام، شماره 9، سال8
19 ـ مجله الجمهور الجدید، شماره711 ، سال1968، صفحه28
20 ـ مجله حضاره الاسلام، شماره 10، سال8 ، صفحه95 ، نقل از بیانیه انجمن عالی سازمان پناهندگان بینالمللی
21 ـ مقاله آقای خسروشاهی در مکتب اسلام، شماره 9، سال8، صفحه71 صفحه
تاریخچه یهود
یعقوب فرزند إسحاق، که او را اسرائیل (بنده خدا) میگویند دوازده فرزند داشت که چهارمین فرزند او (یهوذا) بود
یهوذا و برادرانش با پدر خود یعقوب، در کنعان (فلسطین) سکونت داشتند و پس از واقعه مشهور حضرت یوسف که یهوذا هم در آن شرکت داشت، در سال1740 قبل از میلاد، کنعان را به عزم مصر ترک گفتند
آن روزها مصر مملکت پر جمعیّت و با ثروتی بود و هرکس بر آن حکومت میکرد، چنان بود که بر جهان حکومت میکند
هنگامی که برادران یوسف وارد این سرزمین شدند حضرت یوسف پادشاه آن بود، از این جهت آنها زندگی بسیار با شکوهی بهم زدند. و کمکم تعدادشان از هزار تجاوز کرده و قبائل متعددی را تشکیل دادند
این قبیلهها سالهای درازی را در أمن و أمان بسر بردند، تا آنکه زمان (فرعون) فرا رسید و چون میان او و قبیلههای بنی اسرائیل دشمنی هائی از گذشته بود، آنها را ذلیل کرده و به گفته قرآن (مردهایشان را کشته و زنانشان را به اسیری برد
پیش از آنکه حضرت موسی(ع) به پیامبری مبعوث گردد، بنی اسرائیل سختترین روزهای خود را زیر شکنجههای طاقت فرسا و فشارهای گوناگون فرعون بسر
میبردند
ولی چون موسی(ع) در حوالی سال1213 قبل از میلاد مبعوث شد، روحهای پژمرده آنها را جوان کرده و به جانهای دربند شده آزادی بخشید
امّا این پیامبر بزرگ، در برابر این خدمات از آنها چه دید و آنها چه پاداشی باو دادند؟
برای مثال یکی از آن پاداشهای ننگین را تاریخ چنین مینویسد: شبانگاه حضرت موسی(ع) باتفاق بنی اسرائیل، مصر را مخفیانه ترک گفتند و به رود نیل رسیدند، موسی(ع) با عصای خود آبها را فرمان داد تا اینکه در میان رود راهی نمایان شد
موسی(ع) أمر کرد تا همگی آن راه را در پیش گرفته و از نیل عبور کنند ولی آنها یک صدا گفتند: ما از دوازده قبیلهایم و هر قبیلهای عادات و رسوم خاص خود را دارد، بایداین راه به دوازده قسمت تقسیم شود یعنی برای هریک از قبائل یک راه و یک مسیر خصوصی باشد، تا فرمانت را اجرا کنیم
موسی(ع) به دریا ندا داد: تا دوازده مسیر باز کند و به فرمان خداوند چنین شد
ولی آنها یک قدم بجلو نرفتند و عذرشان این بود
ممکن است که در میان راه ما را با یکدیگر احتیاجی افتد، پس دریا را بگو تا چون پنجرهها سوراخهائی در میان دیوارهای آب باز کند، تا هر قبیلهای بتواند قبائل دیگر را ببیند و با آنها گفتگو کند، و چنین شد
ولی باز هم برجای خود ایستاده حرکت نکرده و فریاد زدند
پاهای ما برهنه است و زمین دریا رطوبت دارد و تا امر نکنی زمین خشک شود ما از آنجا عبور نخواهیم کرد
خداوند امر کرد; زمین خشک شد ولی باز هم برجای خود ایستادند و این بار بیادبی و وقاحت را به منتهی درجه رساندند و با یکدیگر چنین گفتند
موسی ما را از شهر آواره کرده و اینک میخواهد که در دریا نابودمان کند تا ثروت و اندوختههای ما را بتصرّف خویش در آورد
موسی(ع) با یک دنیا دهشت، در حالیکه لبخند تلخی بر لبانش نقش بسته بود پا به رود نهاده و پیشاپیش آنها به راه افتاد
این نخستین تجربه و آزمایش تلخی بود که بنی اسرائیل به موسی(ع) نشان دادند
باز تاریخ مینویسد: چون بنی اسرائیل، از رود نیل خارج شده و به صحرای سینا رسیدند، به موسی(ع) گفتند: ما را از آشیانه خود بیرون آورده و در صحرائی شن زار، سکونت دادی؟ این چه رفتاری است که با ما میکنی؟ مگر ما سنگ هستیم، مگر ما احتیاج به آب و غذا نداریم؟
خدا امر کرد تا از آسمان برای آنها طعام فرستاده و ابری بر آنها سایه افکند و سنگی را امر فرمود تا به آنها آب دهد
زمانی به همین منوال گذشت تا آنکه روزی به موسی(ع) گفتند: ما طعامهای آسمانی نمیخواهیم به خدایت بگو، همان پیاز و عدس را برای ما بفرستد زیرا ما آنها را بهتر دوست میداریم
موسی(ع) گفت: به نزدیکترین قریهها که رسیدید: آنچه میخواهید، خود بکارید و خداوند دیگر برای شما طعامی نخواهد فرستاد
نافرمانی آنها آنقدر زیاد شد، که خدا عذابی بر آنها نازل کرد و آن این بود که مدّت چهل سال در صحراها و بیابانها سرگردان بودند و آنها که با موسی(ع) از مصر بیرون آمدند، آرزوی شهر را بگور بردند و نوهها و نوادههایشان با یوشع بن نون سال1500 قبل از میلاد وارد شهر کنعان شدند(2)
نخستین دولت یهودی هنگامی تشکیل شد که (طالوت) یا (شأوول) در بین سالهای 1095 ـ 1055 قبل از میلاد پادشاه گشت، و پایتخت را در سال1049 قبل از میلاد به یبوس (بیتالمقدّس) تغییر داد
سلیمان فرزند داود، که پس از پدرش به مقام پادشاهی و نبوّت رسید، از بزرگترین پادشاهان آنها شناخته شد، در زمان او همه از آرامش و سعادت برخوردار بودند، میگویند که بنای هیکل سلیمان را او ساخت و مدّت هفت سال مهندسین مصر، الجزیره و فینیقیا در آن ساختمان کار میکردند(3)
پس از مرگ سلیمان (بین سال932 قبل از میلاد) دولت آنها به دو قسمت تقسیم شد، یکی در شمال که پایتختش سامره (نابلس) بود و دیگری در جنوب که پایتختش اورشلیم (بیتالمقدّس) بوده است(4)
این دو دولت مدّت200 سال باهم جنگیدند تا آنکه (سرجون) امپراطور آشوریها 722( قبل از میلاد) بر آنها پیروز گشت و فرمان داد تا همه یهود را از آن منطقه خارج سازند(5)
پس از آنکه نینوی بدست کلدانیها سقوط کرد (614 قبل از میلاد) یهود برای بهم زدن میان آنها و مصریها که بر کنعان حکومت داشتند سخت مشغول فعالیّت شدند، در اثر آن جنگ دامنهداری میان آنها واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال (562 قبل از میلاد) پیروز شد و برای انتقام از یهود اورشلیم را خراب کرد و هیکلها را نابود نمود و همه را دست بسته به بابل حرکت داد (586 قبل از میلاد)
مدّت زیادی را در اسیری گذراندند، تا آنکه (کورش) پادشاه ایران، آنها را که به (اُسرای بابل) مشهور بودند، نجات داده و دوباره هیکل را بنا کرد (516 قبل از میلاد)(6)
در ایّام (هیلین) یهود مورد حملههای بسیاری قرار گرفتند و آخرین آنها وقتی بود که رهبر معروف رومانی (قیطس) اورشلیم را خراب کرده، هرچه یهودی بود اسیر کرد و به (رم) فرستاد، این حادثه در سال70 میلادی واقع شد
و در سال125م (ادریانوس) امپراطور رومانی بر آنها حمله کرد اورشلیم را خراب نمود و تعداد پانصد هزار یهودی را کشته و پنجاه هزار نفر از آنها را اسیر کرد(7)
در عهد (تراجان ـ 106م) تعداد زیادی از یهود مخفیانه وارد اورشلیم شده و بنای خرابکاری را گذاردند و چون (ادریانوس) پادشاه روم شد. (117 ـ 138م) اورشلیم را به تصرف در آورد و انجام دادن مراسم مذهبی را بر یهود آزاد کرد
یهود به رهبری بارکوخیا (135م) شورش کردند، ولی پیروز نشدند، در این واقعه بیش از580 هزار یهودی بقتل رسید و آنها که جان سالم بدر بردند، شهر را ترک کرده ادریانوس مجددا اورشلیم را خراب کرده و به جای آن شهر (ایلیا) بنا کرد(8)
پس از این تاریخ، یهود خرابکاریهای زیادی کردند و بدنبال آن چندین بار قتل عام شدند که خود مسبب همه آنها بودند(9)
1 ـ سوره بقره، آیه49
2 ـ (موقف علماء الاسلام منالیهود)، چاپ کربلا، صفحه10
3 ـ مجله العربی چاپ کویت7، شماره 109، سال1967
4 ـ فلسطین والضمیر الانسانی، صفحه54
5 ـ مجله العربی شماره109 صفحه54
6 ـ تاریخ الاسرائیلین ـ تألیف شاهین مقاریوس، چاپ المقتطف1904
7 ـ مجله العربی109، صفحه55
8 ـ تاریخ القدس، تألیف عارف المعارف، چاپ دارالمعارف1951
9 ـ برای توضیح بیشتر به کتاب (خطرالیهودیه العالمیه)، تألیف عبدالله التل مراجعه شود
گوستاولوبون فرانسوی میگوید: اگر ما بخواهیم صفات یهود را در چند کلمه خلاصه کنیم، باید بگوئیم: یهود مانند انسانهائی هستند که تازه از جنگل وارد شهر شدهاند و همیشه از صفات انسانی بیبهره بودند، چرا که همچون پستترین مردم روی زمین زندگی میکنند بنی اسرائیل همیشه مردمی وحشی، سفاک و بیغیرت بوده، حتّی در زمانی که خود آنها بر کشورهای خود حکومت میکردند، باز هم از سفاکی خود دست بر نداشتهاند، بیپروا وارد جنگ شده و چون از پای در میآمدند، به یک مشت خیالات غیر انسانی و بیاساس پناه میبردند. خلاصه آنکه هیچ فرقی میان یهود و حیوانات نمیتوان گذاشت(2)
برجستهترین صفات یهود، چنانچه قرآن بیان میکند از قرار ذیل است
1 ـ قساوت و توحش
چنانچه خداوند متعال میفرماید: (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلکْ فَهِی کَالْحِجَارَهِ اَوْ أشَدُّ قَسْوَهً وَ إنَّ مِنَالحِجَارهِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأنْهارُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)(3) پس با این معجزه بزرگ باز چنان سخت دل شدند که دلهایشان چون سنگ یا سختتر از آن شد چه آنکه از پاره سنگها نهرها بجوشد و برخی دیگر سنگها بشکافد و باز آبی از آن بیرون آید و پارهای از ترس خدا فرود آیند (ای سنگدلان بترسید که) خدا از کردار شما غافل نیست. و در جای دیگر میفرماید
(فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُم قَاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلا تَزالُ تَطّلِعُ عَلی خائِنَهٍ مِنْهُمْ اِلاّ قَلیلاً مِنْهُم)(4) پس چون بنی اسرائیل پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم ودلهایشان را سخت گردانیدیم (که موعظه در آنها اثر نکرد) کلمات خدا را از جای خود تغییر میدادند و از بهره آن کلمات که به آنها داده شد در (تورات) نصیب بزرگی را از دست دادند و دائم بر خیانتکاری و نادرستی آن قوم مطّلع میشوی جز قلیلی از آنها که با ایمان و نیکوکارند
قساوت قلب و سنگدلی آنها را تاریخ در تمام اعصار و قرون خود روشن کرده است
(کاسیوس) در کتاب78 خود در فصل32 در حوادث سال117 م، مینویسد:; مطابق همین تاریخ یهود در غرب دریای طرابلس به رهبری (آندریا) برای کشتن رومیها و یونانیها خروج کرده همه را از دم تیغ گذراندند، سپس خونهایشان را آشامیده، گوشتهایشان را خوردند، سرها و استخوانها را قطعه قطعه کرده و به سگها دادند
خیلی از ما را هم مجبور کردند که یکدیگر را مثل حیوانات بکشیم. تعداد آن کسانی که در این کشتار به قتل رسیدند به220000 نفر رسید
و همانند این کشتار را در مصر و قبرس به رهبری (آرتمیون) تکرار کردند و در این کشتار هم240000 نفر به قتل رسیدند
در (سافیل) واقع در اسپانیا،138 مسیحی را به یکی از مقابر دور از شهر برده و آنها را با گلوله مجروح و سپس زنده به گور کردند، بطوریکه دستهایشان از قبر بیرون مانده و برخی از اجساد بطور کامل زیر خاک پنهان نشده بود
البته این قساوت قلب برای یهود، تازگی ندارد و حتّی در همین جنگ اخیر (1967م) مسلمانان و اسرائیل هنگامی که آنها بر بیتالمقدّس پیروز شدند، به یکی از قریههای نزدیک شهر حمله برده و مردم بیدفاع و بیگناه از ترس به مسجد پناه بردند. ولی یهود مگر مسجد میفهمد؟ وقتی همه مردم وارد مسجد شدند هلیکوپترها بر فراز مسجد به پرواز در آمده و دهها نفر از مردم بیگناه و بیدفاع را با مواد منفجره به خون خود آغشته نموده و آتش زدند(5)
2 ـ کشتن انبیاءالله
قرآن مجید در این باره میفرماید: (وَلَقَدْ اتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَقَقَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ اتَیْنا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَأیَّدْناهُ بِرُوح الْقُدُسِ أفَکُلَّما جائَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی اَنْفُسَکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقا کَذَّبْتُمْ وَ فَریقا تَقْتُلُونَ)(6)
و ما به موسی کتاب تورات را عطا کردیم و از پی او پیغمبران را فرستادیم و عیسی(ع) پسر مریم را به ادلّه روشن، حجّتها دادیم و او را به واسطه روحالقدس اقتدار و توانائی بخشیدیم، آیا هر پیامبری که بر خلاف هوای نفس شما اوامری از جانب خدا آورد از امرش سرپیچی کرده از راه حسد گروهی را تکذیب میکنید و گروهی را میکشید؟
همچنین میفرماید: (وَاِذا قیلَ لَهُم امِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالوُا نُؤْمِنُ بِما اُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَرآءَهُ وَ هُوَ الحَقُّ مُصَدِّقا لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ)(7)
و چون به یهود گفته شد ایمان بیاورید به قرآنی که خدا برای (هدایت بشر) فرستاده، پاسخ دادند که تنها به تورات، چون به ما نازل شده ایمان میآوریم و به غیر تورات کافر میشوند در صورتی که قرآن حقّ است و کتاب آنها را تصدیق میکند، بگو ای پیغمبر اگر شما در دعوی ایمان به تورات راستگو بودید به کدام حکم تورات قبل از این پیغمبران را کشتید؟
و باز قرآن میفرماید: (لَقَدْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اسْرائیلَ وَاَرْسَلْنا اِلَیهِمْ رُسُلا کُلَّما جآئَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی اَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یقتُلوُنَ)(8)
از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم (که خدا را اطاعت کنند) و پیامبرانی بر آنها فرستادیم (که احکام خدا بیاموزند) هر رسولی آمد چون بر خلاف هوای نفس آنها گفت، گروهی را تکذیب کرده و گروهی را کشتند
عجیب آنکه کشتن پیامبران آنقدر در بین آنها معمول شده بود که صورت طبیعی به خود گرفته بود، چنانچه در روایات است که یهود مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب70 پیامبر را سر بریدند و سپس دکانهای خود را باز میکردند مثل اینکه هیچ کاری نکردهاند(
از جمله پیامبرانی که بدست آنها به قتل رسیدند، یحیی و زکریّا(علیهماالسلام) بودند که فقط بخاطر آنکه آنها را از فحشاء و منکرات منع میکردند مستحق قتل شدند
چنانچه میخواستند (هارون) جانشین حضرت موسی(ع) را به قتل برسانند. و برای عیسی(ع) چوبههای دار نصب کردند
و از همه بزرگتر آنکه پیامبر اسلام(ص) را شهید کردند چنانچه در تواریخ مینویسند: پس از فتح خیبر همسر (سلام بن مشکم) یهودی که ظاهرا اسلام آورده بود طعامی از گوشت ران گوسفند مهیّا کرده، و به خدمت رسول اکرم(ص) فرستاد، پیامبر خدا(ص) که هیچ وقت عادت نداشت غذا را تنها میل کند، (بِشر بن براء) را دعوت کرد بِشر هم دست برده و قطعهای از آن گوشت را خورد و مقداری از آن را جوید، یک مرتبه لقمه را از دهان انداخته، فریاد زد (به خدا قسم که این گوشت به من خبر میدهد که مسموم است) ولی آن زهر آنقدر قوی بود، که بِشر را در همان جا به قتل رسانیده و پیامبر اکرم (ص) را پس از چند هفته شهید کرد(
3 ـ دروغ، افتراء، تحریف
قرآن میفرماید: (وَدَّتْ طائِفَهٌ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلّوُنَ اِلاّ اَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرونَ)(
گروهی از اهل کتاب انتظار و آرزوی آن دارند که شما را گمراه کنند، به آرزو نخواهند رسید و این را نمیفهمند
و میفرماید: (یا اَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)(
ای اهل کتاب چرا حقّ را به باطل مشبه میسازید تا چراغ حقّ را به باد شبهات خاموش کنید در صورتی که به حقّانیّت آن آگاهید
مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیّا بِاَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِیالدّینِ وَلَوْ اَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعنا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنا لَکانَ خَیْرا لَهُمْ وَ اَقْوَمَ وَلکِنْ لَعَنَهُمُاللَّهُ بَکُفْرِهِمْ فَلایُؤْمِنُونَ اِلاّ قَلیلاً)(
گروهی از یهود کلمات خدا را از جای خود تغییر داده و میگویند: فرمان خدا را شنیده و از آن سر میپیچیم و (به زبان جسارت با تو خطاب میکنند) میگویند بشنو که کاش شنوا باشی و گویند ما را رعایت کن و گفتار شان زبان بازی و تمسخر به دین است و اگر به احترام میگفتند که ما فرمان حقّ را شنیده و تو را اطاعت کنیم و تو سخن ما بشنو و به حال ما بنگر، آنان را نیکوتر بود و به صواب نزدیکتر. خدا آنها را چون کافر شدند لعنت کرد که به جز اندکی از آنها (لایق رحمت خدا نیستند) ایمان نمیآورند
مِنَالَّذینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرینَ لَمْ یَأتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ;) و نیز اندوهگین مباش از یهودانی که جاسوسی کنند، سخنان فتنه خیز به جای کلمات حق تو به آن قومی که از کبر نزد تو نیامدند، میرسانند (مانند یهودان خیبر) (آنها از دشمنی و عناد به اسلام کلمات حقّ را بعد از آنکه به جای خود مقرّر گشت) به میل خویش تغییر دهند
4 ـ مکر و خدعه
:: بازدید از این مطلب : 70
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0